نقطه شروع خاورمیانه جدید، اشغال مجدد نوار غزه توسط اسرائیل خواهد بود، نه سفارت اسرائیل در ریاض.
اقتصادآنلاین-آرش نصیری؛ قرار نبود این اتفاق بیفتد. ارتش پر ادعا و سرویسهای امنیتی اسرائیل که به طرز بیرحمانهای کارآمد بودند، حماس را در نوار غزه در منگنه گذاشته بودند. مطمئناً، هر چند سال یک بار درگیریهایی رخ میداد که از الگوی مشابهی پیروی میکرد: تحریک، حملات موشکی حماس، حملات هوایی اسرائیل، میانجیگری مصر و سپس سکوت دوباره. در همین حال، با گسترش دایره صلح خود به امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان، دستاوردهای دیپلماتیک اسرائیل روی هم انباشته میشد. تا همین چند روز پیش، واشنگتن در حال بحث بود که عربستان سعودی و اسرائیل چه زمانی روابط خود را عادی خواهند کرد.
این زمانی بود که مردم شروع به دریافت هشدارهای خبری بر روی دستگاههای خود کردند که به آنها اطلاع میداد که حماس به اسرائیل حمله کرده است، بسیاری از غیرنظامیان و سربازان را کشته است، و هنوز تحت کنترل در نیامده است، در حالی که ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ موشک بر روی عسقلان، اشدود و تلآویو فرود میآمد.
در حال حاضر، هر آنچه در مورد «عملیات طوفان الاقصی» حماس گفته شده است، از جمله این که بیسابقه است، یک جهش کوانتومی است، و ۱۱ سپتامبر اسرائیل است، آنقدر تکرار شده که به کلیشه تبدیل شده است. هرچه مردم بخواهند آن را توصیف کنند، باید روشن باشد که تهاجم وحشتناک حماس به اسرائیل، با خطر تبدیل شدن به کلیشهای دیگر، همه چیز را تغییر داده است. الگوی آشنای درگیری اسرائیل و حماس در حال حاضر امری مربوط به گذشته است.
در حال حاضر بعید نیست که دولت اسرائیل نیروهای دفاعی اسرائیل را در نوار غزه بر روی زمین، هوا و دریا برای نابودی حماس رها کند و در جریان آن رهبرانی مانند اسماعیل هنیه و محمد دیف را به قتل برساند و یا دستگیر نماید.
در نتیجه، مسائلی که کارشناسان، پژوهشگران و مقامات رسمی خاورمیانه تنها یک هفته پیش به آن توجه داشتند، برای مثال واجد شرایط بودن اسرائیل برای برنامه لغو روادید ایالات متحده و چشم انداز عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل، اکنون و به طور ناگهانی، بیربط به نظر میرسند. نقطه شروع خاورمیانه جدید، اشغال مجدد نوار غزه توسط اسرائیل خواهد بود، نه سفارت اسرائیل در ریاض.
این وضعیت نامطلوب واقعاً تعجبآور است، زیرا فرضیات نادرست در مورد منطقه مانع از دید روشنی از پویایی پیچیده سیاسی خاورمیانه شده است. این امر به ویژه زمانی حاد میشود که مسئله فلسطین و تحلیل رفتن ادعایی آن به موازات این دو موضوع به میان میآید: حرکت به سوی یکپارچگی منطقهای و این ایده که مشکل، اشغال توسط اسرائیل است.
هر کدام را به ترتیب در نظر بگیرید. اولاً، اگرچه برخی از دولتهای خاورمیانه میخواهند با اسرائیل روابط برقرار کنند، اما موضوع حقوق فلسطینیها اهمیت خود را برای اکثریت قریب به اتفاق اعراب که عادیسازی را بدفرجام میبینند، از دست نداده است. این واقعیت که اسرائیل به مدت ۵۶ سال کرانه باختری رود اردن را اشغال کرده است و همراه با مصر، در اطراف نوار غزه، یک محاصره سفت و سخت را حفظ کرده است، در میان فضای خشونتبار روزهای اخیر گم شده است. از ویژگیهای بارز زندگی فلسطینیان در این مناطق که توسط اسرائیل بر آنها تحمیل شده است خشونت، سلب مالکیت و رفتارهای غیرانسانی است.
در این شرایط کمتر فلسطینی وجود دارد که مقاومت را نامشروع بداند. این شاید به بهترین وجه در مصاحبه رسانهای با مصطفی برغوتی، رهبر ابتکار ملی فلسطین، که نه با حماس و نه رقیب سیاسی آن، فتح، همسو نیست، بیان شد. او بدون رد یا محکوم کردن صریح حملات حماس در جنوب اسرائیل، بر آنچه که او تقصیر اسرائیل نامید، تمرکز کرد. او به فرید زکریا از سیانان گفت که حمله حماس واکنشی به مجموعهای از اقدامات اسرائیل است، از جمله حملات شهرک نشینان به فلسطینیان و اخراج فلسطینیان در کرانه باختری، حملات تندروهای اسرائیلی به اماکن مقدس مسلمانان و مسیحیان و عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی، که برغوتی آن را تلاشی از سوی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای «از بین بردن» حقوق فلسطین و آرمان فلسطین توصیف کرد.
به احتمال زیاد شنیدن آن برای بسیاری از بینندگان در لحظهای که وحشت کامل از قتل صدها غیرنظامی اسرائیلی آشکار میشد، سخت بود، اما برغوتی وضعیتی که بسیاری از فلسطینیها در آن هستند را به دقت توصیف کرد.
اکنون که جنگ آغاز شده است، واضح شده است که مسئله فلسطین فقط یک «چک باکس» در آستانه مراسم امضای عربستان سعودی و اسرائیل در محوطه کاخ سفید نیست. امنیت، حقوق و عدالت برای مردم در کرانه باختری و غزه، بخشهای مهم قرارداد عادیسازی است که بسیاری از اسرائیلیها خواهان آن هستند.
به هر ترتیب واضح است که در حال حاضر، بهویژه، کشورهای عربی تا زمانی که به نارضایتیهای فلسطینیها رسیدگی نشده باشد، نمیتوانند برای عادیسازی روابط با اسرائیل پیش بروند.
دوم، هر کسی که پیگیر اخبار این درگیری باشد، پلاکاردهایی را در راهپیماییهای طرفدار فلسطین دیده است که اعلام میکند «به اشغال پایان دهید!» فرض اساسی این است که عقبنشینی اسرائیل از کرانه باختری و پایان محاصره غزه، گامی اساسی برای پایان دادن به درگیری بین اسرائیلیها و فلسطینیها خواهد بود.
این بعید به نظر میرسد، اما مسئله این نیست. زیرا وقتی دیف، رئیس شاخه نظامی حماس، تأکید میکند که هدف عملیات طوفان الاقصی پایان دادن به طولانیترین اشغال جهان است، منظور او اشغال ۵۶ سالهای نیست که با پیروزی اسرائیل در جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ آغاز شد. منظور او اشغال سرزمینی است که او آن را سرزمین فلسطین میداند و شامل اسرائیل میشود. این چیزی است که حامیان فلسطین ترجیح میدهند ناگفته بماند. یا وقتی مطرح شود، اعتراض خواهد کرد که منشور حماس در سال ۲۰۱۷ بازنگری شد تا دیدگاه این گروه نسبت به اسرائیل را تعدیل کند. با این حال، چنین نگرشی با واقعیت تطبیق ندارد.
بنابراین بله، اشغال آن گونه که جامعه بینالمللی درک میکند یک مشکل است، اما مشکل در واقع این نیست. برای حماس، مشکل این است که اسرائیل وجود دارد. و اگرچه اکثریت قریب به اتفاق مردم در جهان عرب روشهای حماس را قبول ندارند، اگر برخی از نظرسنجیها در مورد عادیسازی نشانهای باشد، نگاه آنها به اسرائیل به عنوان موجودیتی نامشروع با دیدگاه خود حماس بیشباهت نیست. بنابراین، عملیات طوفان الاقصی مشکلی را در قلب همه صحبتها درباره خاورمیانه یکپارچه جدید آشکار کرده است: بدون عدالت برای فلسطینیها، حمایت از عادیسازی در بهترین حالت ضعیف است.
اکنون اسرائیلیها در واکنش به این اقدام، نوار غزه را محاصره کردهاند تا حماس را نابود کنند. همانطور که اسرائیلیها اذعان دارند، این یک مبارزه طولانی و سخت خواهد بود. با توجه به گستردگی حملات حماس، اسرائیل احتمالاً از سوی ایالات متحده، اروپا، و حتی برخی از شرکای عرب خود برای دستیابی به این هدف، علیرغم تلفات عظیم جانی غیرنظامیان، دارای آزادی عمل بیسابقهای خواهد بود.
اما بعدش چه؟ اسرائیلیها دهها سال است که تلاش میکنند نوار غزه را تخلیه کنند. حتی حاضر بودند آن را به یاسر عرفات بدهند. با توجه به اینکه گزینههای خوبی وجود ندارد، اسرائیلیها اکنون ممکن است همان سرزمینی را اشغال کنند که تقریباً ۲۰ سال پیش از آن عقبنشینی کردند. حتی اگر قصد انجام این کار را نداشته باشند، غزه یک دام است. این مطمئناً عادیسازی در منطقه و بسیاری موارد دیگر را به عقب خواهد انداخت.
دیدگاه خود را بنویسید